دیانا گلـــــــــیدیانا گلـــــــــی، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

تولد دخترم دیانا

نوروز 94

روزهای رفته سال را ورق میزنم، چه خاطراتی که زنده نمیشوند!!!!!!! چه روزها که دلم میخواست تا ابد تمام نشوند!!!!! و چه روزهایی که هر ثانیه اش یکسال زمان میبرد......... چه لبخندهایی که بی اختیار بر لبانم نقش بست و چه اشکهایی که بی اراده از چشمانم سرازیر شد چه آدمها که دلم را گرم کردند و چه آدمها که دلم را شکستند چه آدمها که شناختم و چه آدمها که فهمیدم نمیشناختمشان و چــــــــــــــــــــــه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! سهم یک سال دیگر هم یادش بخیر میشود کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدا!آرامشی که هیچگاه تمام نشود دخترم پاره تنم سومین بهار زندگیت رو هم تجر...
29 اسفند 1393

4شنبه سوری 93

سلام دختر قشنگم!خوبی!بازم معذرت میخوام که خیلی وقته اینجا رو خاک گرفته اما دلایلم کاملا قانع کنندست! امسال 4شنبه سوری برا شقایق جون خنچه بردیم متاسفانه بس که شیطنت کردی و منم کوتاهی کردم ازت عکس نگرفتیم اتفاق خاصی نیافتاد موقع برگشتن تو راه خوابت برد و حتی نشد تو خونه هم ازت عکس بگیرم!!!!!! ...
24 اسفند 1393

ازدواج دایی جون

سلام نفس مامان خوبی دخترم؟؟؟؟؟؟؟؟ماشالا روز به روز بزگتر و شیطونتر میشی چشمم کف پات هزار الله اکبر!!!!! از دوم اسفند تا 7 ام حسابی مریض بودی!5ام برا دایی رفتیم خواستگاری و 14 ام مراسم عقد کنونشون بود.ایشالا خوشبخت شن و بپای هم پیر بشن!!!! دوست دارم دخترممممممممممممم
20 اسفند 1393

دیانای من 26 ماهه شد

سلام گلم.شبت بخیر وجودم!الان که دارم برات مینویسم ساعت یک و ربع نصفه شبه!دختر قشنگ من سرما خورده و تب داره و چون مامانی از تب میترسه بالا سرت نشسته.الهی بگردم که بی حالی و از سر شب خوابیدی.نمیذاری تب سنج بذارم . همش ناله و زاری میکنی این ماه ماهگردت مصادف شد با تولد بابای بابایی.منم برا هردوتون کیک پختم و دسر.اما نه گذاشتی بنده خدا شمعشو فوت کنه نه کیکشو ببره.بس که عاش تولد و مراسمشی .رفتیم خونشون و حسابی باباجونو خوشحال کردیم. بابا جون و دیانا گلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی آخ جوننننننننننن بازم کیک،بازم شمع،بازم تولد الهی دورت بگردم که عاشق مراسم تولد شدی ...
4 اسفند 1393
1